آینده بهتر با انتخاب رشته درست

انتخاب رشته یکی از مهم ترین تصمیاتی است که افراد در طول زندگی خود با آن مواجهند و بر همه جنبه های زندگی آینده آنان از جمله مسیر شغلی و زندگی خانوادگی و اجتماعی تاثیر مستقیم دارد

 

 

کلامی از دکتر بهروز گل محمدی، رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان

سخنی با داوطلبان کنکور

در مسیر پر پیچ و خم زندگی انسان، انتخاب‌های بسیار مهمی قرار دارد که تصمیم‌گیری آگاهانه و برپایه‌ی شناخت و بررسی سنجیده می‌تواند نقش و اهمیت زیادی در خوشبختی و سعادت آنان داشته باشد. یکی از این انتخابات سرنوشت‌ساز، گزینش رشته و محل تحصیل است. در انتخاب رشته عوامل زیادی نقش دارند که خانواده‌ها و داوطلبان باید به آن توجه جدی داشته باشند. یکی از این عوامل و شاید مهم‌ترین آن‌ها به نظر من علاقمندی به رشته‌ی تحصیلی است. بی‌گمان جوانی که به رشته‌ی تحصیلی خود علاقمند باشد، موفق‌تر است و انگیزه و انرژی بیش‌تری برای رسیدن به هدف خواهد داشت. از جمله عوامل مهم دیگر امنیت شغلی، موقعیت اجتماعی و شرایط اقتصادی مطلوب‌تر است که لازم است در انتخاب رشته‌ی مدنظر قرار داده شود.
بنابراین توصیه بنده به همه داوطلبان این است که انتخاب رشته را بسیار جدی بگیرید و قبل از فهرست کردن رشته‌ها و دانشگاه‌ها همه‌ی جوانب را با دقت ارزیابی کنید.
از والدین و خانواده‌های محترم خواهشمندم به‌هیچ روی فرزندان دلبندشان را مجبور به انتخاب یک رشته یا دانشگاه خاص نکنند. تجربه نشان داده اجبار والدین بدون درنظر گرفتن علاقه‌ی فرزندان موجب افت تحصیلی و حتی ترک تحصیل می‌شود. بچه‌های ما ابزار تحقق آرزوهای والدین خود نیستند. آن‌ها شخصیت خاص و یگانه‌ی خویش را دارند. هرکدام از آنان انسانی منحصر به‌فردند که باید خودشان راه خودشان را پیدا کنند و با تکیه و اعتماد به خویشتن خویش به زندگی‌شان معنا بخشند؛ البته معنای خاصّ خودشان. از سنجش و مقایسه‌ی آن‌ها با کسی دیگر حتی برادر و خواهر و حتی خود شما پدر و مادر عزیز پرهیز کنید. از آموزه‌ی ژرف عارفانمان یاد کنید که برآنند که هر انسان ملکوت خاص خود را دارد و رابطه‌ی هر آدمی با خدایش شبیه پیوند هیچ آدم دیگری با خدا نیست.
نکته‌ی آخر این‌که دانشگاه سمنان به‌عنوان دانشگاه جامع استان دارای ظرفیت‌هایی است که با دانشگاه‌های بزرگ کشور برابری می‌کند، بنابراین با انتخاب دانشگاه شهر و استان خود ضمن امکان تحصیل فرزندتان در یک دانشگاه برخوردار، آرامش حین تحصیل را به خود و خانواده  هدیه کنید.
چشم به‌راه نگاه‌های سرشار از شوق جستن و دانستن فرزندان این سرزمین نازنین هستیم تا بتوانیم دانشگاه سمنان را به جایگاهی درخشان‌تر و ارجمندتر در ایران و جهان برسانیم.
ما بدآن مقصد عالی نتوانیم رسید؛
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

دکتر بهروز گل‌محمدی
رئیس دانشکده علوم انسانی

 

///////////////

 

کلامی از دکتر ناصر رحیمی، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان

به نام خدا
 
سخنی چند با داوطلبان کنکور و متقاضیان تحصیل در دانشگاه با تکیه بر مسألهٔ انتخاب رشته
 
ز عمر بر خورد آن کس که در جمیع صفات
نخست بنگرد آنگه طریق آن گیرد
 
بنده دوازده سال از کارشناسی تا دکتری درس می‌خواندم و دانشجو بودم. هفده سال هم هست که در دانشگاه درس می‌دهم. در این بیست و نه سال موارد زیاد و متعدّدی دیده‌ام که دانشجویانی رشتهٔ تحصیلی خود را عوض می‌کردند. این اتّفاق بیشتر در مقطع کارشناسی رخ می‌داد، به این صورت که بعضی دانشجویان پس از گذراندن دو ترم در رشتهٔ قبول‌شده می‌توانستند به رشتهٔ دیگری بروند به شرطی که در آن رشتهٔ دیگر هم قبول شده بوده باشند. این حق تغییر رشته هنوز هم برقرار است. بعضی دانشجویان هم رشته‌ای را که قبول شده بودند، تا پایان کارشناسی می‌خواندند ولی برای کارشناسی ارشد به سراغ رشتهٔ دیگری می‌رفتند. دانشجویانی هم بودند که کلّاً از دانشگاه انصراف می‌دادند. تغییر رشته‌ها هم بسیار متنوّع صورت می‌گرفت. دانشجویانی داشتیم که از مهندسی مکانیک و عمران و شیمی و علوم کامپیوتر و سایر رشته‌های مهندسی و پایه به یکی از رشته‌های علوم انسانی تغییر رشته می‌دادند، به رشته‌هایی مانند اقتصاد، مدیریّت، تربیت بدنی، ادبیّات فارسی، روان‌شناسی، فلسفه، تاریخ، حقوق و امثال آنها. در خود علوم انسانی هم با این تغییر رشته‌ها روبرو بودیم. یکی از حقوق می‌رفت ادبیّات فارسی، یکی از ادبیّات فارسی می‌رفت روان‌شناسی، یکی از روان‌شناسی می‌رفت تربیت بدنی، و به همین صورت این تغییر دادن رشته‌ها وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. بدیهی است که وقتی رشته‌مان را عوض می‌کنیم، یکی دو سال یا حتّی بیشتر از عمر و انرژی‌مان را از دست می‌دهیم. کسی که بعد از چهار سال تحصیل در مهندسی مکانیک، در کارشناسی ارشد به سراغ ادبیّات فارسی می‌رود و این رشتهٔ دوّم را تا گرفتن دکتری ادامه می‌دهد، آن چهار سال تحصیلش در مهندسی مکانیک بیهوده و تلف کردن عمر بوده. حتّی در دبیرستان هم اشتباه کرده که ریاضی فیزیک خوانده. یعنی هشت سال مسیر را اشتباه رفته. چنین فردی می‌بایست در دبیرستان علوم انسانی می‌خواند و در دانشگاه هم از کارشناسی به دنبال ادبیّات فارسی می‌رفت. این یک مثال بود. همان طور که عرض کردم، تغییر رشته‌ها بسیار متنوّع است. سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که با وجود این که هیچ کس دوست ندارد عمرش هدر برود و از زندگی عقب بیفتد، چرا چنین اتّفاقاتی به میزان قابل توجّهی روی می‌دهد؟ عوامل متعدّدی در این امر دخالت دارند که به‌طور خلاصه خدمتتان عرض می‌کنم. 
 
۱- انسان بر خلاف تصوّری که از خود دارد، خودش را نمی‌شناسد. مخصوصاً میزان شناخت خود در سنین جوانی کم است. شناخت خود یک عمر زمان می‌برد. به دلیل دشواری و اهمیّت این موضوع است که سقراط، فیلسوف قرن پنجم قبل از میلاد، می‌گفت: «خود را بشناس». این جمله، جملهٔ کوتاه و به‌ظاهر ساده‌ای است ولی اگر آن را بشکافیم و به عمق آن توجّه کنیم، آن وقت خواهیم دید که بخش مهمّی از کامگاری و موفقیّت انسان یا شکست و ناکامی او به همین مسأله ربط دارد. شاعر بزرگ ما، مولانا، هم همنوا با سقراط و از سر دلسوزی و حسرت می‌گفت: «خویشتن نشناخت مسکین آدمی». یکی از موارد نادانی انسان این است که اطّلاع درست و دقیقی از استعدادهای خود ندارد و همچنین نمی‌داند که دقیقاً به چه چیزی علاقه دارد.‌ ما کم و بیش بعضی از موارد ضعفمان را تشخیص می‌دهیم؛ مثلاً پس از ده دوازده سال تحصیل در اثر تجربه می‌فهمیم که در ریاضیّات یا ادبیّات یا ورزش یا هنر یا هر درس دیگری ضعیف هستیم. ولی اشکال کار این است که نمی‌دانیم در چه چیزی قوی هستیم. به عبارت دیگر از استعداد خاص خودمان خبر نداریم. تازه قوی بودن در زمینه‌هایی یا داشتن استعداد به‌تنهایی کافی نیست، «علاقه» هم شرط بسیار مهمی است. کسانی هستند که در چند زمینه استعداد دارند و می‌توانند در رشته‌های متعدّدی تحصیل کنند ولی میزان علاقه‌شان در همهٔ آن زمینه‌ها و رشته‌ها یکسان نیست و چه بسا به برخی از آن رشته‌ها اصلاً علاقه نداشته باشند. خوب، حالا اگر کسی در رشته‌ای قبول شد که به آن علاقه ندارد، طبیعی است که به فکر تغییر رشته می‌افتد و مجبور است رشته‌ای را که دوست ندارد دو ترم و گاهی تا چهار سال و اخذ کارشناسی بخواند. دانش‌آموزی که در کنکور رتبهٔ زیر صد آورده، هر رشته‌ای را که انتخاب کند، قبول خواهد شد، ولی آیا او به همهٔ رشته‌ها علاقه دارد؟ آیا چنین کسی در علوم انسانی علاقه‌اش به اقتصاد و مدیریّت و تربیت بدنی و ادبیّات و حقوق و روان‌شناسی یکسان است؟ یا به همهٔ این رشته‌ها علاقه دارد؟ مسلّماً این‌طور نیست. خوب، حالا چنین کسی برای انتخاب رشته چه کار باید بکند؟
 
۲. عامل دیگر در بد عمل کردن به هنگام انتخاب رشته، گوش کردن به نظرات گوناگون خانواده و آشنایان و دوستان و اطرافیان است. بعضی خیلی به‌اصطلاح دهن‌بین هستند. هر چه شناخت فرد از خودش کمتر باشد، بیشتر به حرفهای دیگران توجّه می‌کند. مسألهٔ تعیین‌کننده در اینجا این است که فرد، برای دوست یا پدر یا مادر یا معلّم یا فلان قوم و خویش و نظر آنها اهمیت بیشتری قائل است تا برای خود. طبیعی است که هر کس را بیشتر قبول داشته باشد یا از نظر روانی و عاطفی به او وابسته‌تر باشد، سعی می‌کند سلیقهٔ او را به کار بندد و رضایت او را جلب کند، در نتیجه از انتخاب درست دور می‌گردد. منظور این نیست که با هیچ کس مشورت نکنیم.‌ روشن است که ما باید نظرات همهٔ این عزیزان را بشنویم ولی باید حرف دل و ندای درون خودمان را هم بشنویم، و وقتی دیدیم نظرها مختلف است، به این بیندیشیم که آن کسی که قرار است چهار سال رشتهٔ پیشنهادشده را بخواند و سرنوشتش رقم بخورد، ما هستیم نه پدر و مادر و دوست و آشنا و فامیل. پس باید به این فکر کنیم که بهتر است در این مسألهٔ شخصی، ما از خودمان راضی باشیم نه این که به خشنودی دوست و فامیل فکر کنیم و اهمیت بدهیم. در خصوص پدر و مادر هم چون آنها بی‌شک خیر فرزندشان را می‌خواهند، باید خیلی صمیمی و بدون رودرواسی با آنها گفتگو کرد. مسلّماً پدر و مادر هم وقتی از ته دل فرزندشان و عمق علاقهٔ او باخبر باشند، بهتر می‌توانند تصمیم بگیرند و سعی نخواهند کرد که چیزی را به او تحمیل کنند.
 
۳- عامل دیگر اقبال جامعه است به بعضی رشته‌ها. از همین جاست که مردم رشته‌ها را درجه‌بندی می‌کنند، پاره‌ای را در بالاترین جایگاه قرار می‌دهند و برای برخی دیگر جایگاه پایینی قائل می‌شوند؛ مثلاً می‌گویند در علوم انسانی، حقوق در بالاترین جایگاه قرار دارد و تاریخ یا باستان‌شناسی جایگاه بسیار پایین و نازلی دارند، در حالی که هیچ رشته‌ای ذاتاً از رشتهٔ دیگری برتر نیست. آنچه سبب می‌شود مردم چنین دیدگاهی نسبت به رشته‌ها داشته باشند، ذات آن رشته‌ها یعنی محتوای درسی آنها نیست، بلکه میزان درآمدی است که از طریق مشاغل مرتبط با آن رشته‌ها به دست می‌آید. چرا بسیاری از مردم دوست دارند فرزندانشان علوم تجربی بخوانند و سپس در پزشکی قبول شوند؟ آیا آنها به سلامت جامعه و نجات جان انسان‌ها فکر می‌کنند یا به درآمد فرزندانشان؟ بدون هیچ گونه تعارفی باید گفت واقعیّت این است که اقتصاد و درآمد برای بسیاری مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در انتخاب رشته است. ولی تجربه‌های مربوط به تغییر رشته که ما در دانشگاه می‌بینیم، نشان می‌دهد و ثابت می‌کند که عامل کسب درآمد همیشه کارایی ندارد؟ اگر این عامل برای همه به یک اندازه اهمیّت داشت، کسی از مهندسی مکانیک و عمران و حقوق نمی‌رفت ادبیّات. ولی ما در دانشگاه بارها و بارها شاهد چنین اتّفاقاتی بوده‌ایم. نود و نه درصد تغییر رشته‌هایی که در دانشگاه صورت می‌گیرد، به‌خاطر علاقه است نه درآمد. علاقه یک امر روانی است نه اقتصادی. انسان به‌لحاظ روانی با بعضی موضوعات بهتر ارتباط می‌گیرد و با بعضی موضوعات دیگر ارتباط‌گیری‌اش بسیار سخت انجام می‌شود یا اصلاً صورت نمی‌گیرد. کسی که رشته‌اش را دوست داشته باشد و از پرداختن به آن و مطالعهٔ موضوعات آن لذّت ببرد، از کار کردن در آن رشته خسته نمی‌شود و درنتیجه بسیار پیشرفت می‌کند و می‌تواند آن را تا دکتری ادامه دهد و متخصّص شود. به یک مسألهٔ دیگر نیز باید توجّه داشت و آن هم این است که چون تغییر رشته هم از دانشجو مقداری انرژی روانی می‌گیرد و هم دانشجو بخشی از زمانش را از دست می‌دهد، عدّه‌ای از دانشجویان با وجود این که علاقهٔ چندانی به رشتهٔ پذیرفته‌شده ندارند، تغییر رشته نمی‌دهند ولی در رشتهٔ قبول‌شده هم در حدّ متوسّط یا حتّی زیر متوسّط می‌مانند. چرا کسی که با دیدن خون حالش به هم می‌خورد، رفته پزشکی و برای تخصّص جرّاحی خوانده؟ این فرد به خودش ظلم کرده زیرا حس خوبی از شغلش ندارد، و چون احساسش چنین است، بعید است که بتواند کارش را نیز به‌خوبی انجام دهد و به جامعه خدمت کند. دانش‌آموزی را می‌شناختم که عاشق تاریخ بود و تا کلاس نهم همهٔ کتابهای تاریخی پدربزرگش را خوانده بود. همهٔ سلسله‌های ایران را از روزگار باستان تا یک قرن پیش با جزئیّات می‌شناخت. پدر و مادرش او را مجبور کردند در دبیرستان ریاضی فیزیک بخواند، بعد از دبیرستان در رشتهٔ ریاضی محض دانشگاه خواجه نصیر تهران قبول شد و مدرک کارشناسی گرفت ولی با وجود داشتن استعداد در ریاضی، به‌خاطر نداشتن علاقه و انگیزه آن را بیشتر ادامه نداد و به سراغ کار آزاد رفت و همیشه می‌گفت پدر و مادرم مرا از علاقه‌ام که تاریخ بود، محروم کردند.
 
ما باید از همهٔ تجربه‌های تلخ و شیرین درس بگیریم و بیاموزیم که جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، خود بزرگترین دانشگاهی است که اگر چشم و گوشمان را خوب باز کنیم، مهم‌ترین درس‌ها را که درس زندگی است، از آن خواهیم آموخت، به قول دانای توس، فردوسی بزرگ:
 
نگه کن بدین گردش روزگار
جز او را مکن بر دل آموزگار 
 
۴- مطلبی هم درخصوص دانشگاه سمنان عرض کنم. این دانشگاه که نقطهٔ شروع به کار آن به‌عنوان «مدرسهٔ عالی تکنولوژی» به سال ۱۳۵۳ یعنی پنجاه سال پیش بازمی‌گردد، تا حدود بیست سال قبل دانشگاه کوچکی محسوب می‌شد، ولی در این بیست سال به همّت رؤسای محترم و سایر مسؤولان گرامی، رشد بسیار چشمگیری داشته، و البتّه این رشد و توسعه همچنان ادامه دارد. اکثر اعضای هیأت علمی این دانشگاه همه یا برخی از دوره‌های تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه‌های بزرگ و معتبر و معروف کشور یا خارج کشور گذرانده‌اند و تجربهٔ استادان درجهٔ اوّل و پیشکسوت را به‌علاوهٔ آنچه که خود آموخته‌اند، به دانشجویان انتقال می‌دهند و آنها را می‌پرورند. ما در هر رشته، استادان متخصّص باسوادی داریم که حدّاقل ده سال در رشتهٔ خود از کارشناسی تا دکتری زیر نظر استادان بزرگ دانشجو بوده و تحصیل کرده‌اند. پس از استخدام در دانشگاه نیز سالهاست که تدریس می‌کنند و به اندازهٔ کافی تجربه دارند و چند نسل را تربیت کرده‌اند. ترکیب استادان از نظر سن و تجربه متفاوت و متنوّع است و استادان پرانرژی جوان در کنار استادان باتجربهٔ بیشتر، تنوّعی ایجاد می‌کنند که دانشجو بهرهٔ کافی و مفید را از هر دو دسته استادان ارجمند می‌برد. تنها چیزی که باقی می‌ماند تلاش شوق‌آمیزی است که ما به‌عنوان دانشجویان تازه‌وارد باید انجام دهیم تا همهٔ امکانات مادّی و معنوی موجود در این دانشگاه، به نتیجهٔ مطلوب برسد.
 
همّتم بدرقهٔ راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
 
با آرزوی تندرستی و شادی و موفقیّت برای همهٔ شما عزیزان
 
ناصر رحیمی، گروه زبان و ادبیّات فارسی
 

 

///////////////////

 

 

 

کلامی از دکتر اصغر اکبری فرود رئیس دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر

بنام ایزد منان

نیازهای علمی جامعه بشری متنوع و متعدد است و استعدادها و پتانسیل های افراد نیز همینگونه است. بعبارت دیگر، تنوع در استعدادها و پتانسیل انسانها پاسخگوی نیازهای متنوع جامعه بشری است. دانشگاهها محل شکوفایی این استعدادها و بالفعل شدن پتانسیل های بالقوه است. به نظر میرسد انتخاب رشته باید بر اساس علاقمندی های افراد که معرف سمت و سوی استعدادهای آنهاست انجام شود؛ نه صرفا بر اساس سفارشات مشاوران انتخاب رشته. همچنین، انتخاب رشته بر اساس علاقمندی ها، زمینه ساز موفقیت های بیشتر تحصیلی و شغلی است.

بر اساس اطلاع و شناخت اینجانب که سالهاست با صنایع کشور در ارتباط هستم، در حال حاضر نیاز مبرمی به فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، بویژه مهندسی برق و مهندسی کامپیوتر وجود دارد. بخصوص در رشته برق، خلاء فارغ التحصیلان باسواد و توانمند به شدت حس می شود.

خوشبختانه زیرساخت های لازم در دانشکده های دولتی کشور، بخصوص در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه سمنان، همچون هیات علمی توانمند، آزمایشگاهها و کارگاههای مجهز آموزشی و پژوهشی و سایر امکانات لازم فراهم است تا دانشجویان عزیز بتوانند در بهترین شرایط محیطی و علمی به تحصیل بپردازند. در این دانشکده، علاوه بر تاکید برکیفیت آموزشی و پژوهشی، در زمینه فعالیتهای مختلف و متنوع فوق برنامه دانشجویان، همچون فعالیت های ورزشی، مسابقات علمی مختلف، بازدیدهای علمی و تفریحی و همچنین مشارکت دانشجویان در پروژه های تحقیقاتی صنعتی اهتمام لازم وجود دارد.

 با آرزوی توفیق برای شما جوانان شایسته ایران زمین

اصغر اکبری فرود

رئیس دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر

 

//////////////////

 

دکتر میثم مدرسی استادیار گروه آموزشی مدیریت کارآفرینی دانشکده اقتصاد،مدیریت و علوم اداری :

انتخاب رشته یکی از مهم ترین تصمیاتی است که افراد در طول زندگی خود با آن مواجه اند و بر همه جنبه های زندگی آینده آنان از جمله مسیر شغلی و زندگی خانوادگی و اجتماعی تاثیر مستقیم دارد بنابراین  اکثر افراد با وسواس و دغدغه فراوان به این موضوع ورود می کنند تا بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. در این زمینه سه موضوع اصلی مطرح است که به ترتیب اولویت شامل انتخاب مشاوران ، انتخاب رشته و در نهایت انتخاب دانشگاه مناسب است.

در بحث اول، داوطلبان و خانواده های آنها در انتخاب مشاوران مناسب باید دقت کافی را داشته باشند. تبلیغات گسترده، قیمت های بالا و برندینگ در این موضوع لزوما معیارهای خوبی در این زمینه نیستند. مشاوران و کارشناسان انتخاب رشته باید علاوه بر آگاهی و تسلط بر داده ها و اطلاعات آماری و قدرت تحلیل اطلاعات، از مهارت های روانشناختی خوبی برخوردار باشند. در واقع از نظر بنده مشاوران انتخاب رشته بیش ازینکه به انتخاب اولویت ها و درج آنها در فرم مربوطه کمک کنند باید به خودشناسی و ایجاد خودآگاهی در داوطلبان کمک نموده و استعدادها ، علایق، اهداف، شرایط خانواده و سایر عوامل موثر بر انتخاب های داوطلب را از طریق جلسات مقدماتی احصاء نموده و برای داوطلب توضیح دهند. در این صورت و با روشن شدن همه جوانب ، خود داوطلبان بهترین تصمیم و اولویت ها را اتخاذ خواهند کرد.

در بحث انتخاب رشته دانشگاهی معیارهای متعددی وجود دارند که از نظر بنده سه معیار علاقه، استعداد و بازار کار آینده مهم ترین عوامل اثرگذار هستندو بیش از همه باید به این موارد توجه داشت. ممکن است فردی به رشته ای علاقمند باشد ولی استعداد کافی برای تحصیل در آن رشته را نداشته باشد و بالعکس فردی که در یک زمینه خاص استعداد دارد علاقه ای به تحصیل در آن رشته نداشته باشد. در صورت وجود شرایط نسبی علاقه و استعداد ، مهم ترین عامل بازار کار آینده است. در زمینه بازار کار آینده توجه به این نکته ضروریست که علاه بر بررسی فرصت های شغلی و تقاضای نیروی کار در یک رشته، بررسی کنیم که آیا زمینه خوداشتغالی و کارآفرینی در  آن رشته وجود دارد؟ به این معنا که بعد از چندسال تحصیل در یک رشته و فارغ التحصیل شدن از دانشگاه آیا امکان ایجاد یک کسب و کار مرتبط با آن رشته را داریم؟ و در واقع تا چه حد شرایط خوداشتغالی و کارآفرینی برای فارغ التحصیلان یک رشته فراهم است؟ این معیار در سال های اخیر با توجه به ورود دانش آموختگان دانشگاهی به حوزه کارآفرینی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. نکته دیگری که در  زمینه انتخاب رشته دانشگاهی در برخی از داوطلبان دیده می شد تعصب نسبت به یک رشته خاص است که معمولا از اصرار یا فشار خانواده و همسالان نشات می گیرد و باید به شدت از آن پرهیز نمود. داوطلبان باید به دور از هرگونه تعصب و پیش داوری و با گرفتن مشاوره و جمع آوری اطلاعات کامل در مورد رشته ها و تطابق آنها با استعداد و علاقه خود و همچنین شرایط بازار کار به لحاظ اشتغال و کارآفرینی با یک دید جامع تصمیم خود را بگیرند.

در بحث انتخاب دانشگاه نیز معیارهای متعددی وجود دارند که به طور خلاصه امکانات و زیرساخت ها، اساتید باکیفیت و  و بعد مکانی از مهم ترین آنها به شمار می روند. در زمینه امکانات و زیرساخت ها دانشگاه های بزرگ معمولا به لحاظ آموزشی، پژوهشی، آزمایشگاهی و رفاهی از امکانات خوبی برخورداند و پرس و جوی دقیق در این زمینه قبل از انتخاب دانشگاه ضروری است. معیار دیگر برای انتخاب یک دانشگاه وجود اساتید برجسته و توانمند در رشته مورد نظر داوطلب است زیرا کیفیت آموزش مهم ترین عامل در ارتقاء دانش و مهارت های دانشجو و افزایش شانس یک فارغ التحصیل دانشگاهی برای یافتن فرصت های شغلی مناسب تر است بنابراین تحقیق در  این زمینه نیز بسیار مهم است و در  نهایت عامل سوم بعد مکانی و فاصله جغرافیایی دانشگاه مورد نظر از شهر محل زندگی داوطلب است که در این زمینه باید شرایط خانوادگی، وضعیت مالی ، موافقت خانواده ، ویژگی های شخصیتی و تاب آوری فردی خود فرد نیز لحاظ شود. از نظر بنده همیشه انتخاب دانشگاه های بزرگ و مادر نمی تواند انتخاب بهینه باشد و در شرایطی که دانشگاه های استان ها از لحاظ زیرساختی و اساتید در سطح کیفی مناسبی باشند که در بسیاری از این موارد اینگونه است می توانند گزینه های بسیار مناسبی برای انتخاب باشند چون در نهایت این خود رد است که باید برای چندسال دوره دانشجویی خود هدف و برنامه داشته باشد و دانشگاه را یک دوره توانمندسازی برای خود در نظر بگیرد در این صورت حتی با قبولی در یک دانشگاه کوچک و در یک شهرستان کوچک هم می توان موفق بود.

ادامه دارد ...

///////////////////////////

 کلمات کلیدی
سمیه عبداللهی
تهیه کننده:

سمیه عبداللهی

تصاویر

 -

0نظر برای این محتوا وجود دارد

نظر دهید

:

*